تو همونی که تو خنده هام شریــکی
توی درد و غصه ها واســـم طبـــیبی
تو همون رویـای پـاکی که توی شبــهای من بود
که توی شبـهای من بـود
از خدا میخوام همیشه که کنـار تو بمونم
شمع باش پروانه میـشم تا کنـار تو بـسوز وقتی چشـمات گـریه میکرد ارزوم بـود که بمیرم
کـاش بودم کنـارت ای گـل تا که دستـات رو بـگیرم